شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم...


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

هرچه کردم به خودم کردم و وجدان ِخودم

پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

 

تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند

آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

 

موی تو ریخته بر شانه ی تو ٬ امّــا من

شانه ام ریخته بر موی پریشان ِ خودم!

 

از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست

می روم سر بگذارم به بیابان خودم

 

آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است

اخـــوانــم که رسیدم به زمستان خودم

 

تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات

من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

 

شب میلاد من ِ بی کس و کار است ولی

باید امشب بروم شام غریبان خودم...

 

از: یاسر قنبرلو



نظرات شما عزیزان:

ب.ربیعی
ساعت3:11---7 فروردين 1394
شعر که حرف نداشت...
فقط من دیر رسیدم به ته دیگ نظراتتون دیگه
پاسخ: تگ‌دیگ که می‌دونین نشونه چیه؟ D:


معصومه
ساعت19:42---17 ارديبهشت 1393
باید امشب بروم شام غریبان خودم

خیلی خوب بود بدون عین!

کاش اندازه یک پنجم روزهای عمرم شاعر بودم.کاااش شاعر نما بودم مثه اون دانشجوهایی که تو هستی

تاثیر یک متن خوب با یه موسیقی خوب دو چندان و حتی صدچندان میشه.وقتی دو تا پست آخرت رو میخوندم داشتم به این گوش میدادم اونوقت حس میکنی یاسر قنبرلو خودتی حتی!:دی

https://soundcloud.com/mahoor1/bide-majnoun?in=masoumeh- ghoreishi/sets/random

پ.ن :ببووو چه قد خانووم و باوقار شدم!!!

مشفول ذمه ای اگه فک کنی خودمم!"این دگر من نیستم،من نیستم!حیف از آن عمری که با من زیستم!"

خودمم نفهمیدم چی شد.نسبت به گند کشیدن پست هات احساس وطیفه میکنم فقد همین!
پاسخ: مشغول ذمه‌ام اگه اصن بهت فکر کنم! برو این دام بر مرغی دگر نه!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 20:35 توسط فاطمه صلاحی| |